ــــقَــــلَــــمـــــــــــــــــــ

دات بلاگ دات آی آر
ــــقَــــلَــــمـــــــــــــــــــ

سید مرتضی آوینی در مقاله اسلامیت یا جمهوریت؟ :
«جمهوری اسلامی» تعبیری نیست که از انضمام این دو جزء -جمهوریت و اسلامیت - حاصل آمده باشد و چنین دریافتی از همان آغاز بر یک اشتباه غیر قابل جبران بنا شده است. «جمهوری اسلامی» تعبیری است که بنیانگذار آن برای «حکومت اسلامی آن سان که دنیای امروز استطاعت قبول آن را دارد» ابداع کرده است و تعبیر جمهوری اسلامی اگر چه حد و رسم این نظام را تبیین می کند ، اما در عین حال از اظهار ماهیت و حقیقت آن عاجز است. ذهن انسان امروز به مجرد مواجهه با تعبیر «جمهوریت» متوجه پارلما نتاریسم و انواع دموکراسی می شود، و اما در مواجهه با تعبیر «اسلامیت» هیچ مصداق روشن و یا تعریف معینی نمی یابد، چرا که اسلام ، به مثابه یک نظام حکومتی ، بر هیچ تجربه تاریخی از دنیای جدید استوار نیست. تجربه تاریخی صدر از اول نیز صورتی مدون ندارد و در نسبت با انواع نظام های حکومتی در دنیای جدید تعریف نشده است.

پیام های کوتاه

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انقلاب اسلامی» ثبت شده است

مدتی است که مداح انقلابی اهل بیت، دکتر میثم مطیعی در بین جوانان انقلابی جایگاه ویژه ای باز کرده است و ایشان را جزو یکی از رهبران جربان فرهنگی انقلاب قرار داده اند و همین امر باعث شده است هیئات این بزرگوار از رونق خاصی برخوردار بوده و چند فاکتور آن نسبت به سایر هیئات موجود و فعال متفاوت باشد و هر کسی که پای ثابت هیئت و یا قطعه های مداحی ایشان باشد این مطلب را تصدیق خواهد نمود. آنچه باعث تفاوت و تمایز ایشان با سایرین شده است چند عامل مهم میباشد که  در ذیل به صورت مختصر به آنها پرداخته میشود:

1.اولین عامل سطح سواد و مطالعه ایشان است. آنچه از شرکت در جلسات ایشان میتوان دریافت این است که ایشان مقاتل مختلف را مطالعه نموده و آنچه در روضه ها و مدح هایشان نقل میکند مطابق با تاریخ و مقاتل و مستند میباشد. با توجه به سطح بالای علمی و درک و فهم نسل جوان این عامل از اهمیت خاصی برخوردار بوده و تاثیر بسزایی در جذب جوانان دارد چرا که این نسل –باصفات مذکور- پذیرای هر نوع نقل تاریخ به صورت تحریف شده، من در آوردی و سر هم کرده نیست.

2.عامل دوم اجرای قطعات به چند زبان است. مطیعی نغمه  های زیادی به صورت مرکب به زبان فارسی و عربی میسراید و تاثیر بسزایی علاوه بر داخل، در بین جوانان سایر کشورها از جمله کشورهای جبهه مقاومت، در عراق، لبنان، سوریه، بحرین، یمن و ... داشته و مورد استقبال فراوانی قرار گرفته است به طوریکه به ایشان لقب آهنگرانِ محور مقاومت را داده اند و همین امر باعث شده است تا چهره و صدایی بین المللی محسوب شود. البته در اینجا ضعفهایی دیده میشود که به آن اشاره میگردد: مداحی یکی از ابزارهای فرهنگی تاثیرگذار شیعیان محسوب میشود پس باید طوری برنامه ریزی کرد تا از این ابزار به صورت حداکثری استفاده کرد. ایشان قطعات مداحی خود را به زبانهای فارسی و عربی اجرا میکند اما نسبت به شیعیان اردو زبان و آذری زبان کم توجه هستند و این مسئله از ضعف های مهم ایشان است. به غیر از آذری زبانان ایران، کشور جمهوری آذربایجان با ترکیب جمعیتی 85% شیعه دومین کشور با بیشترین جمعیت شیعه است. ولی با وجود این مهم، مورد غفلت قرار گرفته است. کشور جمهوری آذربایجان با وجود نقاط مشترک فرهنگی از جمله دین و مذهب و همچنین اشتراک زبان با بخشی از ایرانیان ترک و آذری زبان و همچنین سایر مشترکات عمیق فرهنگی مورد غفلت مابوده و همین باعث شده تا پای بیگانگان در آنجا به وضوح دیده شود و تاثیرات آن ملموس باشد. هرچند وی قطعه مشترکی فارسی-عربی-ترکی در محکومیت آل سعود اجرا نموده اند اما این برای چنین جمعیتی ناچیز بوده و جای کار بسیاری دارد. البته میتوان از این یک قطعه به عنوان شروع یک حرکت یاد کرد. مطالب فوق پیش زمینه ای را فراهم نمود تا به عامل سوم که مهمترین عامل موفقیت ایشان در عین حال محل کم کاری ایشان و یا بهتر بگویم مجموعه ایشان است بپردازیم.

3. وجه تمایز بسیار مهم و واضح ایشان با سایرین در اشعار مورد استفاده است. ایشان از چند شاعر انقلابی با سطح علمی بالا ازجمله میلاد عرفان پور و محمد مهدی سیار – که از دوست و همکلاسی جناب میثم مطیعی در دانشگاه امام صادق(ع)هستند- استفاده مینماید و اشعار عربی را از چند  شاعر عرب زبان از کشورهای عرب زبان همسایه همچون خانم آیات القرمزی، جناب احمد حسن الحجیری و سایر شاعرانی که نامشان برده نمیشود و به صورت گمنام شعر سروده و در اختیار مداح انقلابی قرار میدهند، کمک میطلبد و به دلیل اینکه خود این شاعران انقلابی اند اشعار شان نیز انقلابی سروده میشود. با صرف نظر از هیئات سکولار که هیچ دل خوشی به سیاست و انقلاب و جمهوری اسلامی ندارند، حتی آن هیئاتی که اعتقاد به انقلاب دارند نیز کمتر دیده میشود که اشعار استفاده شده در آن جلسات با شعارها و آرمانها و ارزشهای انقلابی در هم آمیخته باشد. به این معنی که در عین اینکه مدح و عزای حسینی است انقلاب اسلامی را در امتداد راه امام حسین (ع) بجویند. در هیئات مذکور نهایت کاری که برای نشان دادن اعتقاد به انقلاب ممکن است انجام دهند چسباندن تمثال حضرات ائمه خمینی و خامنه ای در محل هیئت و دعا برای ایشان در آخر جلسه است و تفاوت اصلی همین جاست که (( کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا)) در اشعار مورد استفاده میثم مطیعی نمود پیدا میکند و به عبارت بهتر و فلسفی، جوهر (در مقابل عرض) هیئت ایشان انقلابی است.

و اما آنچه مقصود اصلی بنده است و اشاره ای در پایان عامل دوم اشاره شود این است که عدم توجه به برادران آذری زبان ایران و خارج از ایران به عدم وجود و یا احیانا کم پیدایی شعر انقلابی آذری بر میگردد. علیرغم وجود شاعران بزرگ و حتی شاعران جوان گمنام به دلیل شاعر پرور بودن منطقه آدربایجان مسئله شعر انقلابی شبیه آنچه جناب عرفانپور، جناب سیار و مهدی کریم پور در شعر فارسی و خانم آیات القرمزی و جناب احمد حسن الحجیری در شعر عربی در پشتیبانی معنوی هیئت انجام میدهند، مورد غفلت است و به صورت کلی عدم توجه و غفلت از شیعیان آذری زبان به عدم وجود شعر انقلابی و البته در سطح قابل قبول و مناسب برمیگردد که از نظر حقیر نشانه خوبی برای فرهنگ این منطقه جغرافیایی نیست. غمبارتر اینکه در ترویج و تربیت و حمایت از شاعران ترک زبان در تراز انقلاب اسلامی و انقلاب جهانی اسلام کم کاری میشود و نیازمند بازنگری اساسی در این بخش است.


سری هم به قسمت نظرات بزنید

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۴ ، ۲۱:۰۹
میم په به

همایش بزرگ مدافعان حریم حضرت امام (ره)

تبریز- مسجد شعبان

94/4/26

با حضور دکتر جلیلی

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۳۹
میم په به

چند صباحی است خبرهایی از داعش از داغترین اخبار خبرگزاری هاست. آن قدر از حملات، کشتارها، بمب گذاری ها و سر بریدن ها شنیده ایم که دیگر برایمان عادی شده است. آن قدر با بوق ها برایمان خوانده اند که دیگر باورمان شده است که این هم «قرائتی» دیگر از اسلام است. راستی مگر چند نوع اسلام داریم؟ تا جایی که یادمان می آید ما دو نوع بیشتر در این بازار نداشتیم: اسلام ناب محمدی(ص) و اسلام آمریکایی. کافی است که اخبار مربوط به گروه داعش در خبرگزاری خانم ملکه* را دنبال کنی، خواهی دید که هر جا صحبت از داعش است قبلش «دولت اسلامی» بودنش را سرمان می کوبد تا یادمان نرود یا بهتر بگویم به یادمان فرو کند. آری چه راحت می شود جبهه مبارزه واحد را با ایجاد جبهه مشابهش و ایجاد تردید در دل های جستجو گر، آن را تضعیف کرد. این جبهه مشابه را در ویترین گذاشته و بگویند انواع اقسام اسلام داریم . آن وقت اسلام مد نظرشان را آن قدر بزرگ جلوه می کنند که در ابتدا آن را ببینیم و پس از دیدن این نوع اسلام، دیگر به اسلام فکر هم نکرد. این را از بطن نامه حضرت آقا هم می توان فهمید. چند نفرمان نگران آن دل های پاکی هستیم که بی خبر از همه جا با نیت خدایی برای جهاد فی سبیل ا...! از آن سوی اقیانوس اطلس به عراق و سوریه سفر می کنند. آنقدر از برادر کشی ها شنیده ایم و کینه ته دلمان جوشیده که دیگر از یاد برده ایم که اینها همان پیاده نظام های دشمن اصلی هستند که جوانان پاک را اغفال می کنند و به بهانه پیاده سازی احکام اسلامی سر قتل گاه می برند.

در این چند سطر قصد نالیدن از خودی را ندارم. اتفاقا برعکس سوال و مطلب اصلی ام با «برادر زوری انقلابمان» - داعش- است. می دانم عده ای به این دو کلمه حقیر (برادر زوری انقلابمان) خرده خواهند گرفت. اما واقعیتی که جهان می بیند همین است. دو برادری که  یکی، این روزها آن قدر به صورت سرطانی رشد کرده است که برادر سالم، دیگر در پشت او گم شده است. حال نوبت به پرسش سوال از دولت اسلامی (داعش)! می رسد: پدران ما 36 سال پیش انقلابی به نام خدا کردند که از نظر حقیر و با نگاهی تاریخی در می یابیم که راحت ترین مرحله انقلاب جهانی همین قسمت بوده. چرا که تداوم و صدورش بسیار دشوارتر از وقوع آن است. اکنون بعد از 36 سال با تمامی فراز و فرود هایی که داشته است ساختارهایی برای اداره جامعه برای خود دست و پا کرده ایم و طی همین 36 سال تلاشی مداوم برای بهبود این ساختار های و هماهنگ و هم سو نمودن آن با آرمان های بلند انقلاب داشته ایم. پس از این سالهای دراز کم کم به این نتیجه رسیده ایم که ممکن است این ساختاری که برای خود برگزیده ایم اصلا در بهترین شرایط نتواند پاسخگوی ما باشد که حضرت آقا آن صحبت معروف خود در کرمانشاه و در جمع دانشجویان** را مطرح فرمودند. چکیده کلام اینکه با گذشت این سالها و انجام این تلاشها ما اکنون جرات آن را نداریم که ساختار و دولت خود را اسلامی بنامیم. نشان به این نشان که در نظریه سیر انقلاب حضرت آقا، هنوز در مرحله دولت اسلامی** هستیم و هنوز به آن حد مطلوب نرسیده ایم که دولت اسلامی برازنده ساختار دولتی ما باشد. حال این گروه اسلامی-خود خوانده- چطور و با کدام ساختارهای حکومتی قصد اداره و حکومت جامعه جهانی را دارد تا بتوان اسلامی نامید. نکند قصد دارد آن ساختاری که 1400 سال پیش و در زمان پیامبر بنا به مقتضیات زمان (که میشد با سرکار آمدن یک فرد در راس قدرت تمامی کارهای حکومتی حل شود) وجود داشت را امروز پیاده کند. با اینکه سران مزدور داعش به خون ما و انقلاب ما تشنه اند، آیا بهتر نبود لا اقل برای اینکه بتوانند حداکثر افراد را سرگرم و دلباخته خود کنند از انقلاب ما درس و تجربه ای کسب می کردند که شعار تا عمل راه بسیار است و شعار دولت اسلامی دادن به همین راحتی ها که فکر می کنند نیست و نیاز به تولید فکر و اندیشه و مهندسی و ایجاد ساختار های متناسب با اهداف دارد و با سر بریدن و بمب گذاری قابل تحقق نیست؟

* خبرگزاری رسمی دولت بریتانیا (بی بی سی) 
** سخنان حضرت آیت الله خامنه ای در جمع دانشجویان کرمانشاه

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۲:۱۲
میم په به

بعد از وقوع انقلاب اسلامی و مطرح شدن ادعای تشکیل حکومت اسلامی پس از قرنها، ساختارهای به ارث رسیده از نظام گذشته که خود از سوغاتی های تمدن غرب بود تا حد ممکن سعی در هماهنگ سازی این ساختارها و نظامات با محوریت ولایت فقیه شد و تغییراتی با نظام گذشته پیدا کرد که تا حدی می توانست (هرچند با راندمان پایین)در مرحله گذار از مدرنیته به سوی تمدن اسلامی پاسخگوی نیازها باشد. اما با گذشت زمان کم کم نشانه هایی از عدم کارآمدی این نظامات نسبتا تغییر یافته شکل گرفت و در سایر نظامات تاثیرات آن احساس شد.

جهت روشن شدن بیشتر این بحث با طرح مصادیق کلی میتوان به مقصود نویسنده رسید. برای مثال صریحا می توان گفت که اسلام برای خود اهداف تربیتی دارد که مقصد نهایی آن سعادت به معنای موفقیت در دنیا و آخرت است حال برای رسیدن به این هدف از سازوکارها و تشکیل ساختارهایی سعی در تحقق این هدف باید استفاده کرد. اما آنچه که اکنون برای تربیت تک تک افراد جامعه اسلامی استفاده می شود برگفته از نظامات تمدن غرب است که به دلیل متفاوت بودن مقصد و هدف تربیتی آن (که صرفا این دنیایی است) ناگزیر نتیجه نهایی آن« بدین صورت خواهد بود که تربیت افراد جامعه اسلامی با تربیت جوامع غربی هیچ تفاوتی نداشته و موجب پذیرفته شدن ارزشهای نظام تمدنی غرب در جامعه اسلامی شده و در نهایت انقلابی که ادعای اسلامیت می کرد در دام تمدنی غربی افتاده و استحاله می گردد و از اسلام ظواهری بیش باقی نمی ماند. البته این مثال یکی از چندین مثال قابل طرح است که میتوان آنها را در جامعه و در بین نخبگان و اهل اندیشه و فکر مطرح کرد. نظامات اقتصادی(نظام بانکداری و ...)، نظامات آموزشی(نظام آموزش و پرورش، نظام آموزش عالی، نهادهای تربیتی و ...)و سایر نظامات اجتماعی و فرهنگی از جمله این مثالهاست که با جرات می توان به تفاوت اهداف در الگوهای نظام تمدن غرب و اسلام اشاره کرد.

با مقدمات ذکر شده می توان به این نتیجه رسید که برای جلوگیری از انحراف و استحاله فرهنگی جامعه به پا خواسته ایران، تا جایی که نهایت این خیزش به نام اسلام و به کام تمودن غرب گردد، باید به فکر تولید فکر و اندیشه های بنیادین جهت طراحی الگوهای مدیریتی جامعه اسلامی بود و به پاسخ گویی به سوالاتی که هر روز در عرصه های گوناگون مطرح میشود پرداخت. سوالاتی از این سنخ که "آیانظام بانکداری موجود در کشور با هدف نهایی اسلام که تعالی انسان است متناسب است؟"، "آیا نظام سیاسی ما با آن هدف تناسبی دارد؟"، "نسبت نظام آموزشی فعلی ما با نظام آموزشی ایده آل چگونه است؟". عده ای از متفکران اسلامی ادعای تفاوت و یا حتی تقابل نظام های مختلف موجود با نظامات ایده آل (مد نظر اسلام) دارند که علاوه بر نقد و رد ساختارهای مدیریتی کنونی جامعه به پاسخ دهی این سوالات جهت بهبود وضعیت جامعه و افزایش رت=اندمانت و در نهایت رسیدن به الگوی مورد نظر اسلام می پردازند.

سالها قبل مقام معظم رهبری از حرکت و جنبشی نام بردند به نام "جنبش نرم افزاری تولید علم" که حرکتی جهت تولید نرم افزارهای(به معنای ساختارها، نظام ها و سازوکارها)بنیادین مورد نیاز اداره جامعه اسلامی بوده و نخبگان جامعه با نقد و بررسی افکار و نظریات مطرح تلاشی برای نظریه پردازی در مورد مسائل مختلف و ارائه الگوی کامل و جامعی برای اداره جامعه ما و یا حتی سایر جوامع بشری به سوی اهداف توصیه شده دین اسلام انجام میدهند. در صورتی که این جنبش فراگیر نشده و یا با وجود تلاش، به الگوی جدیدی برای اداره امور مختلف بشری نرسد به دلیل آشکار شدن ضعفهای فراوان نظامات و الگوهای غربی الگوهای دیگری توسط سایر گروه ها با ارزشهای غیر دینی به جهان ارائه خواهد شدکه با پذیرفتن این الگوها آسیب ها و ضعف های آن در جامعه آشکار شده و باعث انحراف انقلاب اسلامی از مسیر خود (تشکیل تمدن اسلامی) به سوی هضم شدن در دل تمدن غرب می گردد.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۳ ، ۲۰:۵۲
میم په به

یکی از اساتید در یکی از جلسات می فرمود: "قبل انقلاب فکر میکردم دو چیز بعد انقلاب از جامعه برچیده خو.اهد شد. یکی از آنها فوتبال بود که نشد". او ادامه داد: "فکر میکردم فوتبال ابزار استعماری است". بعد از این جمله ایشان پرسیدم: "استاد الان چطور فکر می کنید؟". ایشان برای پاسخ به این پرسشم به مصاحبه یکی از مدیران فوتبالی استناد کرده و این طور گفت: "مدیران فوتبالی این ورزش را به عنوان یک سرگرمی و راهی برای تخلیه هیجانات جوانان و علاقه مندان جهت جلوگیری از بسیاری از مشکلات اجتماعی میدانند که در این مصاحبه این مدیر پرسشی را مطرح کرده که " آیا در جامعه ما مکان مشابهی وجود دارد که عده ای ساعاتی را در آنجا بگذراند و سرگرم شده و هیجانات خود را تخلیه کند؟"". باید اذعان کرد که در واقع چنین موقعیتی در هیچ مکان و هیچ سرگرمی با این محبوبیت و ضریب نفوذ وجود ندارد اما شایسته است که علاوه بر اشاره به نقاط مثبت( البته محدود) به نقاط پر تعداد منفی آن نیم نگاهی داشته باشیم. امروز با گذشت بیش از 35 سال از آغاز انقلاب جهانی اسلام هنوز نتوانسته ایم دست در ذات فوتبال برده و آن را تسخیر کرده و آن را اندکی با نظامات فرهنگی و نظامات اجتماعی اسلام سازگار کنیم.

شاخص ترین نفعی که فوتبال می توانست در چند دهه گذشته برای انقلاب و در سمت و سوی انقلاب مثمر ثمر باشد بالا بردن نام و پرچم کشور باشد که حتی این هدف نیز آن طور که شایسته است صورت نگرفته است و با این فضای به وجود آمده در فوتبال کشور بعید به نظر می رسد که به راحتی به این هدف نایل شویم.

طرفداران نظری فوتبال در کشور در پاسخ به ادعای عدم کارآمدی و کم فایده بودن فوتبال در کشور و عدم سازگاری آن با روح فرهنگ اسلامی، به استفاده از فوتبال به عنوان ابزار سیاسی برای بالا بردن برد سیاسی در جهان اشاره می کنند که در وضعیت فعلی با وجود سرمایه گذاری های بسیار هنگفت از این نوع استفاده نیز محرومیم.

پس پرسشی عمیق باید در سطح نخبگان و یا حتی عموم افراد جامعه مطرح شود که آیا وقت آن نرسیده است که اندکی در تفکراتمان در مورد فوتبال تجدید نظر کنیم  و یا حتی سازوکاری بهتر و کارآمدتر جهت بهبود و افزایشراندمان آن در جهت رسیدن به اهداف متعالی انقلاب (مثلا استفاده ابزاری از آن در بعد سیاسی و بین المللی) تعبیه گردد؟ نگارنده بسیار حقیرتر از آن است که قصد تعیین تکلیف فوتبال در کشور داشته باشد بلکه مقصودم را میتوان در یک جمله بیان کرد:


"شاید فوتبال چموش تر از آن باشد که به آسانی برای انقلاب رام شود."

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۳ ، ۱۲:۴۸
میم په به
متن زیر خلاصه ای از کتاب "امت و امامت" دکتر علی شریعتی است که بعد از انقلاب مغضوب روشنفکران قرار گرفته و دیگر منتشر نشده است. چرا که این کتاب گویای بسیاری از حقایق درباره این بزرگوار است.



این متن توسط استاد بزرگوار جناب دکتر جوادی فام-استاد فلسفه و دروس معارف- از کتاب مذکور که به گفته خودشان قبل از انقلاب تهیه کرده بودند، خلاصه نویسی شده است:

 منِ غیر نظامی، علی شریعتی، متهم به هر اتهامی که میتوان بزبان آورد، معتقدم به:

1-    یگانگی خدا.

2-      حقانیت همه انبیا از آدم تا خاتم.

3-      رسالت و خاتمیت حضرت محمد (ص).

4-      وصایت و ولایت و امامت علی بزرگوار.

5-      اصالت عترت بعنوان تنها باب عصمت برای ورود به قرآن و سنت.

6-      اعلام وصایت و امامت علی بوسیله پیغمبر نه تنها در غدیر خم بلکه در 21 مورد دیگر.

7-      شوری که یک اصل اسلامی است.

8-      پیغمبر اسلام دارای دو رسالت بود یکی ابلاغ وحی (نبوت) و دیگری بنیاد امت (امامت).

9-      اما تاریخ، بر اساس خواست پیغمبر و پیش بینی وی پیش نرفت و از سقیفه به بعد کم کم منحرف شد و اسلام در تاریخ دو مسیر جداگانه گرفت:

- تسنن اسلامی که در طبقه حاکم جریان یافت.

- و تشیع اسلامی که در طبقه محکوم در میان مردم مظلوم و عدالتخواه جریان یافت.

10-   خلافت در تاریخ پیروز شد و امامت تحقق اجتماعی نیافت و غیبت پیش آمد.

11-   عصر غیبت (از غیبت امام آخرین تا ظهور آخرالزمان) عصر مسئولیت رهبری اجتماعی مردم است و دوران انتخاب رهبر به عنوان مقام ( نیابت امام) بوسیله مردم.

12-   اصل انتظار فرج بعد از شدن، بعنوان انتظار ، مذهب اعتراض به عنوان یک فلسفه جبر تاریخ، زوال قطعی نظام ظلم اجتماعی و تبعیض طبقاتی بر خلاف آنچه می گویند، اعتقاد به اینست که هر وقت مردم در برابر ظلم حاکم در عالم قیام کردند قائم میرسد، و اینکه امام موعود منتظر مصلح قائم به شمشیر منتقم عدالت گستر آزادی بخش مردم جهان، در واقع منتظر ماست.

13-   توحید و نبوت و معاد سه اصل دین است به معنای اعم زیرا اگر هریک از این سه کم باشد دین نیست، و اسلام قرآن، دو اصل امامت و عدالت را اضافه دارد و شیعه هیچ نیست جز اسلام یعنی قرآن و سنت.

14-   معتقد به تقلید (به معنی تقلید مردم از متخصص در فروع عملی، فروع دین، احکام فقهی، یعنی تقلید فنی تخصصی یا علمی، نه عقلی و فکری و نه در اصول اعتقادی).

15-   به تقیه (نه از ترس، برای حفظ ایمان. نه تقیه فرد غیر مسئول و بیکاره بلکه تقیه افرادی که در راه ایمان و پیروزی حق، عدالت و امامت تلاش میکنند. در برابر دشمن یعنی اصل رازداری در مبارزه و نیز تقیه شیعه در جامعه بزرگ اسلامی در برابر مسلمانان اهل سنت برای جلوگیری از جنگ مذهبی، تعصبات فرقه ای و تفرقه و برای ایجاد وحدت اسلامی در قبال دشمن مشترک).

16-   به اجتهاد یعنی کوشش علمی آزاد افراد متخصص برای جستجوی دائمی حقایق اسلامی و تکامل در فهم اسلام و پاسخگوئی به مسائل جدید و شرایط متحول زمان و جامعه، نیازها و دشواریهای ویژه هر عصر و نسلی.

17-   به مرجعیت علمی و به نیابت امام برای رهبری فکری، اجتماعی و بسیج نیروها و بکارگیری امکانات در راه پیروزی دین خدا و زندگی خلق و آگاهی مردم نسبت به عقیده شان و سرگذشتشان.

18-   به پرداخت زکات و سهم امام برای تامین بودجه اقتصادی در راه اداره تشکیلات علمی و اجتماعی و تحقق برنامه ها و هدفهای علمی جامعه شیعی.

19-   به برگزاری مراسم محرم، عاشورا، ذکر، احیای خاطره ائمه و تشکیل مراسمات و جلسات مذهبی و حتی اشک، نه بعنوان یک سنت موروثی طبق معمول شنوائی، بلکه برای آموزش توده مردم، آگاهی جامعه و زنده نگهداشتن همیشگی مکتب شهیدان، نه فقط برای عزاداری زیرا که کسی نمرده است، شهیدان زنده جاوید اند و وحی حاضر هستند و عزادار نمیخواهند، پیرو می خواهند. شیعه به معنی پیرو علی است و پیرو حسین و زینب و خاندان پیغمبر و پیرو یک عمل عینی است نه پرستش که بر خلاف توحید است و نه حتی عشق تنها که بی شناخت و بی عمل یک امر عاطفی است.

20-   به توسل و شفاعت پیغمبر و ائمه و حتی خاک شهید بزرگ راه حقیقت، حریت و عدالت، حسین. نه به این معنی که عامل کسب نجات ناشایسته باشد بلکه برعکس عامل کسب شایستگی نجات اند.

21-   به نیایش نه بعنوان وسیله تخدیر و جانشینی بر عمل و مسئولیت راه نجات فردی و راه فردی نجات بعنوان عامل نیرومندی در پرورش ارزشهای متعالی انسانی.

22-   و بالاخره بعنوان روشنترین جهت و شدت و معنی ایمانم به تشیع علوی یعنی تشیع شهادت نه عزا، تشیع سرخ نه سیاه.


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۳ ، ۱۳:۱۷
میم په به

با رخ دادن رنسانس در اروپا و فرارسیدن دوران -به اصطلاح- روشنگری و نفی دین در این دوره، غرب پا به عرصه جدیدی گذاشت و –به اصطلاح- به پیشرفتهایی دست یافت و توانست ارزشهای خود را نظام بندی کرده و برای اداره جوامع بشری ساختارهایی را طراحی کند. در این دوره ایدئولوژی بلکه ایدئولوژی های گوناگونی برای اداره جامعه ارائه شد که در اثر احساس نیاز، به این نیاز پاسخ داده شد که لیبرالیسم، مارکسیسم، کاپیتالیسم، سوسیالیسم، مارکسیسم و ...در ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی از معروفترین این پاسخ ها می باشد.

با هجوم استعماری (به روش کهن) برای تسخیر کل جهان و تحمیل فرهنگ و ارزشهای دور شده از وحی خود به کل جهان تلاشی برای تزریق این مکاتب مختلف سیاسی، اقتصادی و مبانی حقوقی را به سایر ملل جهان صورت پذیرفت و به تبع این واقعه نیز فرنگی ها در میان ملل اسلامی نیز وارد شدند و این ملل تحت تاثیر –به اصطلاح- ترقی های آنان راهکار را در قبول این نظامات وارداتی دیده و ناگزیر از پیاده نمودن این نظامات شدند و مراکز دینی و علمی ملل اسلامی که در طی قرون گذشته آن نشاط کافی را از دست داده بودند، در مقابل مسائل جدید توانایی پاسخگویی درخور و مناسب برای تقابل با این ارزشهای بیگانه را نداشتند. به همین دلیل زمینه با جا افتادن و تبدیل آنها به جز غیر قابل تشکیک جامعه فراهم شد. این به معنی آن بود که حتی در صورتی که افراد واقع در راس این ساختارها دین مدار باشند هم نمیتوانند احکام و روح دین را از تعرض این ساختارها مصون نگهدارند و روح این ساختارها، خود را به احکام دینی تحمیل خواهد نمود و در حقیقت تعبد الهی در سطح و بعد اجتماعی عملا غیر قابل ادا می شود و عبادت تنها به حوزه فردی تنزل پیدا خواهد نمود و فرد دین مدار هر چه تلاش کند ساختارها اجازه و مجال گسترش دین در سطح اجتماعی را نمی دهد. چرا که روح این ساختارهای بوجود آمده در غرب –درخوشبینانه ترین حالت- اگر با دین ضدیت نداشته باشند هم با دین غیریت داشته و سمت و سوی آن بر خلاف دین میباشد. با وقوع انقلاب اسلامی و مطرح شدن دوباره دین در سطح اجتماع و بعدها با اعلام جنبش نرم افزاری و تلاش برای ارائه نظامات مورد نیاز برای اداره جامعه اسلامی و حتی در مقیاس فراتر جامعه جهانی نیازی در حوزه های علمیه علوم دینی احساس شد تا مسائل مستحدثه گوناگون و روزانه اداره جامعه اسلامی را با مبانی اسلامی حل شده و راهکار مناسب را ارائه دهند که در نهایت منجر به تحقق شعارها و آرمانهای بلند انقلاب اسلامی شود. با توجه به این دیدگاه، حوزه های

علمیه بار سنگینی بر عهده دارند و وظیفه ارائه نظامات گوناگون برای اداره جامعه جهانی بشر بر دوش آنان سنگینی می کند. به گونه ای که حتی اگر فردی که در راس این نظامات اجتماعی قرار گرفته، هم دین دار نباشد، با توجه به این که این نظامات از دل دین بیرون آمده است، تاثیر چندانی در اجرای دستورالعملهای آن نخواهد داشت.

نقطه نهایی تشکیل و قرار گرفتن آنها در محل مناسب به مثابه اجزای یک پازل، تشکیل تمدنی اسلامی خواهد بود که رابطه ای قابل بحث با حکومت عدل مهدوی خواهد داشت. لذا برای تنظیم و ارائه این ساختارها و نظامات به فقهی تحت عنوان فقه حکومتی نیاز داریم و به نظر جزو ضروریات تشکیل جامعه ای بر اساس اسلام می رسد.البته در این که آیا فقه حکومتی برای رسیدن به تمدن اسلامی کافی است و یا به فقه تمدنی نیاز داریم، صاحب نظران نظرات مختلفی را بیان داشته اند که مجال بحث در این مقال وجود ندارد.

سایت های مرتبط با این مطلب:

پایگاه اطلاع رسانی حجت الاسلام و المسلمین سید محمد مهدی میر باقری

تمدن اسلامی; معرفی اندیشه های استاد سید محمد مهدی میرباقری

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۳ ، ۱۵:۲۷
میم په به

انقلاب اسلامی نقطه شروع تغییر سرنوشت بشریت بود و تنزل دادن این انقلاب به انقلاب آب و نان ظلم بزرگی است. دشمنان اسلام این موضوع را خوب درک کرده اند و با فشار اقتصادی سعی دارند این نهضت منتهی به ظهور را به شکست بکشانند که البته توهمی بیش نیست. در اینجاست که با هوشیاری تمام بحث اقتصاد مقاومتی مطرح می شود تا دست طلب به غرب و شرق دراز نکنیم و به سخن گهر بار امام, جامه عمل بپوشانیم که فرمودند:

«ما باید با تمام توان کوشش کنیم تا مردم متوجّه گردند که میشود روی پای خودمان بایستیم؛ میشود در مقابل شرق و غرب از فرهنگ و حیثیّت ملّی اسلامی‌مان دفاع کنیم و میتوانیم دنیای مادّی را شکست دهیم و پرچم لا اِلهَ اِلّا‌الله وَ مُحَمَّداً رَسُولَ‌الله را در تمامی دنیا به اهتزاز درآوریم».


اما ظاهرا هنوز عده ای از خادمین بی جیره و مواجب استکبار در داخل پیدا می شوند که مدرنیته را اوج آرمان خود می دانند و به تبع آن نوع نگاهشان به اقتصاد متفاوت است امام شرابط به گونه ای بوده است که برنامه هایشان را نتوانسته اند به طور کامل به اجرا درآورند تا در سیاست به مرحله لیبرال دموکراسی و در اقتصاد به اقتصاد بازار آزاد دست یابند ولی با کمال تاسف زمان به گونه ای پیش رفته است تا اقتصاد مملکت به دلیل فشار و تحریم اقتصادی و سو مدیریت داخلی با مشکلی مواجه شود و این مطلوب نبودن وضعیت اقتصادی زمینه را برای سر دادن شعار واحد توسط هر دو گروه حزب اللهی و روشنفکر مساعد کرده و روشنفکران متظاهر به مظاهر دنیای مدرن در مقوله ای به نام ضرورت مصرف کالای ملی با نیروی های جبهه حزب الله به شعاری واحد دست یافته اند.


ای کاش که چنین بود- که چنین نیست - .وقتی به عمق شعار های هر دو گروه فرو می رویم یک تفاوت اساسی بین باطن شعار مشترک هر دو گروه را حس می کنیم: یکی این شعار را با هدف قطع وابستگی به بیگانه و استکبار سر می دهد و برای حفظ عزت مذهبی تلاش میکند و دیگری در کلاس درس دانشگاه کشوری اسلامی بی شرمانه می گوید: «من خودروی ایرانی سوار می شوم زیرا اگر کارگران کارخانه ایران خودرو از کار بیکار شوند امنیت شغلی مرا تهدید خواهند کرد».

یکی فی سبیل الله و با هدف گسترش توحید و برای مبارزه با کفر و شرک از تولید ملی حمایت می کند و دیگری فی سبیل نفسه برای از دست ندادن شغل شریفش!!!

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۲ ، ۱۵:۱۴
میم په به