ــــقَــــلَــــمـــــــــــــــــــ

دات بلاگ دات آی آر
ــــقَــــلَــــمـــــــــــــــــــ

سید مرتضی آوینی در مقاله اسلامیت یا جمهوریت؟ :
«جمهوری اسلامی» تعبیری نیست که از انضمام این دو جزء -جمهوریت و اسلامیت - حاصل آمده باشد و چنین دریافتی از همان آغاز بر یک اشتباه غیر قابل جبران بنا شده است. «جمهوری اسلامی» تعبیری است که بنیانگذار آن برای «حکومت اسلامی آن سان که دنیای امروز استطاعت قبول آن را دارد» ابداع کرده است و تعبیر جمهوری اسلامی اگر چه حد و رسم این نظام را تبیین می کند ، اما در عین حال از اظهار ماهیت و حقیقت آن عاجز است. ذهن انسان امروز به مجرد مواجهه با تعبیر «جمهوریت» متوجه پارلما نتاریسم و انواع دموکراسی می شود، و اما در مواجهه با تعبیر «اسلامیت» هیچ مصداق روشن و یا تعریف معینی نمی یابد، چرا که اسلام ، به مثابه یک نظام حکومتی ، بر هیچ تجربه تاریخی از دنیای جدید استوار نیست. تجربه تاریخی صدر از اول نیز صورتی مدون ندارد و در نسبت با انواع نظام های حکومتی در دنیای جدید تعریف نشده است.

پیام های کوتاه

۱۰ مطلب با موضوع «دلــــــدرد» ثبت شده است

منتظرم، منتظرم تا بخواند مرا

هر دری که میبینم میکوبمش را

اینجا دری هست، نه، درهایی

درهایی که تویی طلبش حسینا

که من رو سیاه بپیماید چهلمین روز

خسته، گریان، پای پیاده از نجف تا به کرب و بلا را

میدانی، خبرداری، دست و پایم بسته ست*

در را بگشا و نظری کن، مرا برها

برها زین حال پژمرده ام که آن روز

تویی و پای پیاده ام مرا شفا

اکنون بر دری ز ابواب الحوائج**

نشستم و باز گفتم درد دل را با شهدا

که رفتید و رسیدید به قافله عشق

مسیر عشق، رفتگان گویند، که این عصرست اربعین تا به کرب و بلا

ناشیانه ای از یک سرباز

*خدمت سربازی مانع از زیارت اربعین است

**دو شهید گمنام مدفون در محوطه پادگان امام علی(ع) قم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۴ ، ۲۳:۵۰
میم په به

هر آن در کربلا بودنت را احساس کن
هر لحظه جای حسین (ع) بودنت را لمس کن
حسین رفت و ماند
این قانون است
گرتو هم رهرو باشی خواهی ماند

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۲:۳۸
میم په به
نه در "قندهار" افغان
نه در "ضاحیه"بیروت
نه حتی در کوچه پس کوچه های "صعده"
و نه حتی تر در ریف "دمشق"
نگهش داشته ام برای رویارویی در کف خیابانی
در کف خیابان "مِناخِم بِگین"*
این جان ناقابلم رو گویم

*پ ن: دفتر ریاست جمهوری رژیم صهیونیستی در خیابان menachem begin قرار دارد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۲:۳۵
میم په به

زمون جنگ مادرا نگران بودن که نکنه بچم هوایی بشه و پاشه بره جِپه (جبهه).

ولی حالا چی؟

مامانا الان نگرانیشون از اینه که نکنه این دوره های آموزشی ای که مسجد و پایگاه بسیج برگزار می کنه با حوادث چند هزار کیلومتر اون ورتر تو سوریه، عراق، تو یمن ارتباطی داشته باشه.

مااااام که پروفشنالی (تخصصا) خوب بلدیم توریه کنیم...

از چشم مامانا به دور. باید اینجا یه اعترافی بکنم که با اجازه بزرگترا بـــــَعله.

حالا هی شما بگید که آغــــااا کو پیشرف کردیم؟؟؟


پ ن: اینو اول تو قسمت  دلــــــــدرد  نوشته بودم، حیفم اومد اونجا بپوسه، اووردمش اینجا.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۳۷
میم په به

با دوستان قصد داشتیم یک طرح ویدئویی در مورد یمن کار کنیم که نیاز به پرچم این کشور داشتیم. کل شهر رو گشتیم آخرش گفتن آماده شو نداریم. تو بین پرچم های آماده از پرچم فلان کشور آسیایی بگیر تا پرچم اتحادیه اروپا توشون بود.

اینجوری شد که عمیقا آرزو کردم ای کاش این عربستانه به جای بیچاره یمن (که پرچمش تو ایرانم پیدا نمیشه) به اتحادیه اروپا حمله می کرد!

چی میـــــــــــــــــشد...

خلاصه مجبور شدیم به قیمت 5-6 برابرش سفارش بدیم واسمون بزنن

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۱۸
میم په به
کم کمک داشتم رمق تمام میکردم از مقاومتهای "یکی به نعل، یکی به میخ" در برابر وسوسه های ابلیس. تا اینکه رسیدیم به "شهر رمضان"ی که "هو الرحمن"مان ابلیس را یک ماه تمام دست و پا بست تا با آسودگی خیال، این زمان را در ضیافت بزرگ الهی جان و رمقی تازه برای پیمودن "شهر"های بعدی بیابیم و از فیوضات حق بهره بریم.
۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۳ ، ۰۱:۱۵
میم په به
طلائیه؛خاک آغشته به طلا... آسمانی با غروبی به رنگ طلا... اینجا هوا گرم است اما احساسی غریب... عشق توام با غربت و با گنبدی از طلا مکانی به یاد استقامت... السلام علی الشهدا و الصدیقین
۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۲ ، ۱۴:۰۲
میم په به
ای فکه با من حرف بزن... تو چه سری در خاکت داری که باید با وضو روی آن پا گذاشت... تو چه سری داری که خاکت را برای تبرک میبرند... ای فکه مرا هوایی کن... ببر مرا به روزهای جنگ ببینم که چه ها کشیدند لبان تشنه رزمندگان... چگونه امانت داری کردی 11سال پیکر مقدس شهدا را... با من حرف بزن... مرا هوایی کن... از دوست گرامیم حسن آقا
۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۲ ، ۱۷:۱۲
میم په به
شنبه شلمچه غوغایی بود مهمانها در اولین روز فاطمیه شلوغ کرده بودند عده ای از آنها را میشناختیم نوشته ای بود رویشان؛ "إیرانی معلوم"و عده ای دیگر ناشناس؛"إیرانی مجهول". نمیدانم خانواده های"إیرانی معلوم" چه حالی داشتند. باید پرسید که اصلا خانواده شان هنوز زنده اند یا همانند فرزند زنده شان در پیشگاه خداوندند...
۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۲ ، ۱۶:۰۴
میم په به
شهدا ما را طلبیدند و این شد تا برویم تا راز ماندنشان را بطلبیم و مگر نه اینکه آنها مانده اند و ما همیشه در حال رفتنیم ؛و ای کاش درحال رفتن بودیم که اگر میرفتیم حال رسیده بودیم شهدا رسیده اند و ما به اینکه باید برسیم هنوز نرسیده ایم هفته بد در خدمتتون خاهم بود 12/20 آزادراه تبریز-زنجان این متن بصورت پیامک ارسال شده است
۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۲ ، ۱۴:۰۶
میم په به