اولین سفر رییس جمهور محبوب کشورمان به نیویورک برای شرکت در جلسه عمومی سازمان ملل با تمامی حرف ها و حدیثها به پایان رسید و جنجالها و انتقاداتی به دلیل بعضی رفتار های ایشان از سوی طیف مقابل جریان حاکم و مقامات ارشد بر پا شد. آنچه که این انتقادات را برانگیخت ماجرای تماس تلفنی آقای روحانی با رییس جمهور امریکا بود که فارغ از اینکه کدام یک از طرفین آغازگر این تماس بوده اند و صرف تماس تلفنی خود قابل تامل است و حداقل آسیب آن کاهش وجهه انقلابی ایران است که این ادعا را می توان در برنامه های ویژه ای که رسانه های جهان با عناوینی چون HISTORIC PHONE CALL (تماس تلفنی تاریخی) به موضوع تماس بین طرفین می پرداختند و همچنین با جوسازی های روزنامه ها و سایتهای داخلی حامی جریان حاکم، اثبات کرد.
این در حالیست که صفت انقلابی بودن و انقلابی ماندن و انقلابی گری مورد تاکید رهبر معظم می باشد. بعلاوه استراتژیست ها و ژورنالیست های ایالات متحده این تماس تلفنی و اقدامات عادی سازی رابطه با این کشور را حاصل تحریم های گسترده علیه ایران دانسته و بر افزایش آن حکم می کنند. با این همه، اقدامات رییس جمهور محترم و از جمله تماس تلفنی را با توسل به راهبرد نرمش قهرمانانه می توان توجیه کرد ولی ازآنچه که نمی توان گذشت اظهارات ایشان ]جناب ریسس جمهور[ پس از بازگشت به میهن و در حاشیه جلسه هیات دولت هدف از قبول تماس تلفنی آقای اوباما را چنین بیان کرد:
«صحبت این بود که مثلا ملاقات چند دقیقهای بین ما در یکی از راهروهای مجمع عمومی سازمان ملل و یا در حاشیه یکی از جلسات انجام شود، البته من موافق این نبودم و این موضوع نیز عملی نشد.»
روحانی ادامه داد: «بحثها در این زمینه ادامه داشت و بعد از روز سهشنبه جوی در رسانهها بخصوص رسانههای آمریکایی ایجاد شد مبنی بر اینکه ایران در این سفر آمریکا را تحقیر کرده است و یا اینکه روحانی دست رد به اوباما زده است و کاخ سفید تحقیر شد. من از این حرکت و روند رسانهها که شاید بخشی از آن طبیعی بود و بخشی از آن را مخالفین و صهیونیستها دامن میزدند، خوشحال نبودم؛ چرا که اساسا بحث تحقیر نیست و من در مصاحبهای که انجام دادم به این موضوع اشاره کردم. درخواست ملاقاتی بود، ما با ملاقات مشکلی نداشتیم، ولی مقدمات و شرایط لازم در این زمینه فراهم نشد.»
آنچه که از این جمله برداشت می شود این است که ایشان موافق تحقیر مستکبری همچون امریکا نیست و خدای ناکرده هرگز این چنین قصدی ندارد و علت قبول تماس تلفنی این بوده است تا به کدخدای دنیا نشان دهد ایران بچه خوبی است و هیچ کاری- از جمله تحقیر- با هیچ کشوری ولو ستمگر یا مستکبر ندارد و سرش مشغول خود است.
بنده قصد تبیین استراتژی یا نصیحت و انتقاد ندارم وصرفا جمله ای را یاد آوری می نمایم:
«ریشه کن شدن استکبار، مقصد انبیا.»
«همه انبیا آمدند و با قلدرها دعوا کردند. البته آنهایى که مىخواهند انبیا را قبول نکنند و وابستگان به انبیا را محکوم کنند، آنها مىگویند که دین براى این است که مردم را تخدیر کند، اینها تخدیر مىکنند و قدرتهاى بزرگ مىچاپند. ولى هرکس نگاه کند به سیره انبیا از صدر عالم تا حالا، مىبیند که آنى که اطراف انبیا جمع شدند مظلومها هستند، آنى که مقابل انبیا بودند قلدرها بودند. ما هیچ نبىاى را سراغ نداریم که با یک قلدرى ساخته باشد به ضد ملت خودش. و هیچ وصى نبىاى را سراغ نداریم که ساخته باشد به ضد ملت خودش. این سیره انبیا از صدر عالم تا زمان خاتم همین بوده است که در مقابل این قدرتهایى که ظالم بودند- منتها هر کدام در یک محیطى بودند- از آنجا شروع کردند. حضرت موسى در یک محیطى بوده از آنجا شروع کردند. لکن مقصد این بوده است که ریشه استکبار را از جهان بکنند و مردم را از این ظلمهایى که بر ایشان مىشود نجات بدهند. از این جهت، دو طایفه به شما توجه دارند: یک طایفه مستکبرین و سودجوها و طوایفى که به آنها وابسته هستند. آنها را توقع نداشته باشید که با شما صلح بکنند، آنها هم نخواهند صلح کرد. آنها همهشان همان برنامه «فرعون» ها را دارند که سر سازش هیچ ندارند و یک دسته هم مستضعفین جامعه هستند که اکثریت و یک اکثریت محروم هستند، این دسته هم با شما هستند ...»
صحیفه امام ج15 ص 507
انقلاب اسلامی نقطه شروع تغییر سرنوشت بشریت بود و تنزل دادن این انقلاب به انقلاب آب و نان ظلم بزرگی است. دشمنان اسلام این موضوع را خوب درک کرده اند و با فشار اقتصادی سعی دارند این نهضت منتهی به ظهور را به شکست بکشانند که البته توهمی بیش نیست. در اینجاست که با هوشیاری تمام بحث اقتصاد مقاومتی مطرح می شود تا دست طلب به غرب و شرق دراز نکنیم و به سخن گهر بار امام, جامه عمل بپوشانیم که فرمودند:
«ما باید با تمام توان کوشش کنیم تا مردم متوجّه گردند که میشود روی پای خودمان بایستیم؛ میشود در مقابل شرق و غرب از فرهنگ و حیثیّت ملّی اسلامیمان دفاع کنیم و میتوانیم دنیای مادّی را شکست دهیم و پرچم لا اِلهَ اِلّاالله وَ مُحَمَّداً رَسُولَالله را در تمامی دنیا به اهتزاز درآوریم».
اما ظاهرا هنوز عده ای از خادمین بی جیره و مواجب استکبار در داخل پیدا می شوند که مدرنیته را اوج آرمان خود می دانند و به تبع آن نوع نگاهشان به اقتصاد متفاوت است امام شرابط به گونه ای بوده است که برنامه هایشان را نتوانسته اند به طور کامل به اجرا درآورند تا در سیاست به مرحله لیبرال دموکراسی و در اقتصاد به اقتصاد بازار آزاد دست یابند ولی با کمال تاسف زمان به گونه ای پیش رفته است تا اقتصاد مملکت به دلیل فشار و تحریم اقتصادی و سو مدیریت داخلی با مشکلی مواجه شود و این مطلوب نبودن وضعیت اقتصادی زمینه را برای سر دادن شعار واحد توسط هر دو گروه حزب اللهی و روشنفکر مساعد کرده و روشنفکران متظاهر به مظاهر دنیای مدرن در مقوله ای به نام ضرورت مصرف کالای ملی با نیروی های جبهه حزب الله به شعاری واحد دست یافته اند.
ای کاش که چنین بود- که چنین نیست - .وقتی به عمق شعار های هر دو گروه فرو می رویم یک تفاوت اساسی بین باطن شعار مشترک هر دو گروه را حس می کنیم: یکی این شعار را با هدف قطع وابستگی به بیگانه و استکبار سر می دهد و برای حفظ عزت مذهبی تلاش میکند و دیگری در کلاس درس دانشگاه کشوری اسلامی بی شرمانه می گوید: «من خودروی ایرانی سوار می شوم زیرا اگر کارگران کارخانه ایران خودرو از کار بیکار شوند امنیت شغلی مرا تهدید خواهند کرد».
یکی فی سبیل الله و با هدف گسترش توحید و برای مبارزه با کفر و شرک از تولید ملی حمایت می کند و دیگری فی سبیل نفسه برای از دست ندادن شغل شریفش!!!